دوشکاچی



. یکدفعه صدای انفجار مهیبی بلند شد و دشت را لرزاند. همزمان با انفجار، راننده ما هم سریع ترمز کرد و نزدیک بود که از ماشین به بیرون پرتاب شوم. وقتی به پشت سرم نگاه کردم، با صحنه عجیبی مواجه شدم. گودال بزرگی روی جاده خاکی ایجاد شده بود. تکه‌هایی از ماشین برادر بروجردی را هم دیدم که از آسمان به زمین می‌آمدند؛ حتی لاستیک زاپاس ماشین هم که زیر آن بسته می‌شد، تکه‌تکه شده و تکه‌ای از آن حدود 60 متر آن طرف‌تر پرتاب شده بود. خود برادر بروجردی هم حدود 70 متر دورتر از ماشین استیشن‌اش روی زمین افتاده بود.

تکمیلی این خاطره در کتاب دوشکاچی


به مناسبت هفته دفاع مقدس، مراسم گرامیداشت یاد و خاطره شهدا، رزمندگان و ایثارگران در 4 مهرماه 1402 با حضور دانشگاهیان و جمعی از فرماندهان دوران دفاع مقدس و خانواده شهدا در دانشگاه رازی کرمانشاه برگزار گردید. سید نورالدین عافی» راوی کتاب نورالدین پسر ایران» و علی‌حسن » راوی کتاب دوشکاچی» از جمله مهمانان این مراسم بودند که به روایتگری خاطراتی از آن دوران پرداختند.

ادامه مطلب


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها